زخمی شدن از دوستان باشد توانفرسا ،
هرکس تحمّل کرد باشد مقتدر ، والا
باید نشست و گریه کرد و خون دل ها خورد
خود کرده را تدبیر نبود در همه دنیا .
- ۰ نظر
- ۰۷ فروردين ۰۳ ، ۱۴:۲۲
زخمی شدن از دوستان باشد توانفرسا ،
هرکس تحمّل کرد باشد مقتدر ، والا
باید نشست و گریه کرد و خون دل ها خورد
خود کرده را تدبیر نبود در همه دنیا .
بوده هر شهر و دهی گلخانه
شده حالا همه داروخانه ،
فقر حاکم شد و مردم بیمار
حاکمان با غمشان بیگانه.
.
عاشقان یک به یک از بام بلند افتادند
باده ی عشق عمل کردو سر خود دادند
بفلک سر زده از دولت می قامت ها
نه مگر عاشق و معشوق ز یک بنیادند
بجز از گوشه ی میخانه نجویم هرگز
ساقیا داد بده، مدّعیان بیدادند
دل که از عشق خراب و نشود آبادان
آتش باده و ویرانی و دل همزادند
این چه نور است که با تابش آن عالمیان
مثل مومند اگر قبلِ طلوع فولادند
عاشق و عاقل و دیوانه اگر میبینی
همه شاگرد در بتکده ی استادند.
دل شاد و به سفره بود نانی و پنیر
میخوردم از آن و این شکم میشد سیر
اکنون شده لوکس و رزق اربابان است
دیگر نخورد پنیر شاعر و فقیر .
#کوتوال_خندان
.
نگاه من نگاهت را میان کوچه ای خلوت
به شهری دور در غربت
به وقتی تنگ در عصری پر از باران
بروی شاخه ای سبز و تماشائی
تماشا کرد
وجودم شد لهیب آتشی سوزنده ، غوغا کرد
تمام عمر گرمای تو گرمم کرد
وَ این دیوانه حاشا کرد
و با امّا و آیا کردنش هر روز این درمانده را
عاشق تر از دیروز رسوا کرد و اکنون
خاطراتی ماند و بارانی که میبارد و دنیا
را برایم همچو دریا کرد .